زهرا زهرا ، تا این لحظه: 17 سال و 3 ماه و 4 روز سن داره

فرشته آسموني

خاله بازی

  فسقلی از خواب بلند شد، آمد به مامانش سلام کند، گفت: صبحانه حاضر است. مامان با تعجب به او نگاه کرد. فسقلی رفت به بابا سلام کند، خمیازه ای کشید و گفت:صبح به خیر. بابا به او نگاه کرد. فسقلی نشست صبحانه خورد. مامان و بابا گفتند: امروز سلام یادت رفت. فسقلی ناراحت شد؛ اما نمی دانست چرا نمی تواند نمی تواند سلام کند. رفت توی حیاط، پدربزرگ داشت به گل ها آب می داد. آمد به پدربزرگ سلام کند. گفت: خسته نباشی. پدربزرگ از زیر عینک نگاهی به فسقلی کرد و خندید. بعد هم گفت: سلامت باشی. فسقلی باز هم ناراحت شد. پروانه روی گل ها می چرخید. فسقلی آمد به پروانه سلام کند، گفت: صبح به این زودی کجا می روی؟ پروانه بر...
29 بهمن 1390

این جا چیه؟ خیابونه

این جا چیه؟ خیابونه ماشین، موتور، فراوونه مغازه هاش، قطار قطار بخر، بخور، ببر، بیار قشنگه مثل قصه ها خنده به لب، برو بیا حیف که شلوغه همه جا وای که چه قدر سر و صدا راننده های نازنین بسه دیگه، بوق نزنین بدون قیژ و بوق بوقا قشنگ ترین خیابونا!   ...
29 بهمن 1390

نقاش كوچولوي ماماني

دوستان عزیزم سلام انشالله که هم خودتون و هم نازدونه هاتون خوب و خوش باشید دخمل من که امروز خیلی خوشحاله چون بعد از مدتها کار با شابلون و رنگ کردن کتاب های رنگ آمیزی و وادار کردن اطرافیان به خصوص مامانی که براش نقاشی کنند تا اون رنگ کند .یه نقاشی رو به طور کامل خودش کشید و مامان خوشحالتر از اون زود نقاشی دخملی رو آپ کرد تا شاهکارش رو همه ببینند. لطفا ادامه مطلب           ...
26 بهمن 1390

يه خاطره.يه تجربه

دوستان خوبم سلام اين دو روزه يه مسئله اي بين من و دختر گلم پيش اومد كه ديدم بد نيست اين تجربه و در عين حال خاطره رو برايتان تعريف كنم. لطفا ادامه مطلب دو شب پيش احساس كردم زهرا بيشتر از هر روزش بهانه گيري  ميكنه وبا اينكه سر شب بود از من بالش و پتو ميخواست تا بخوابه اين در حالي بود كه ما تازه رفته بوديم خونه مادر بزرگش و معمولا اين طور مواقع دخملي من اول آتيش سوزوندنشه.خلاصه شصتم خبردار شد كه اي واي باز هم سرما خوردگي و بقيه قضايا با يه تست از حرارت بدنش ديگه خودم رو براي يه پرستاري پر بار و پر كار آماده كردم كه خداروشكر مادر و دختر ياد خاطره بيماري قبلي زهرا جون افتاديم و ... زهرا سرماي شديدي خورد...
25 بهمن 1390

من گل هستم....

    حتما برای یک بار هم که شده من را در زندگیتان دیده اید. می خواهم دوستان گل دیگرم را به شما معرفی کنم. در دنیا بیشتر از هزار نوع گل و گیاه رشد می کند. گل ها در باغ ها، روی سبزی ها، روی درخت ها، در خیابان ها و... و حتی در خانه ی شما می روید. گل ها ، رنگ، شکل و نقش های بسیاری دارند. بعضی از آنها هم بویی بسیار خوشبو دارند. حشرات و سایر جانوران کوچک برای پیدا کردن مایع شیرین داخل گل که به آن شهد می گویند، به سراغ گلها می روند. بعضی از گل ها برای درمان بیماری های خاصی هم بسیار مفید است. بیشتر گلها هر سال از بین می روند و سال بعد دوباره از نو رشد می کنند. گلها در کشورهای مختلف و با آب و هوای مختلف می رو...
24 بهمن 1390

من چتر هستم.رنکارنگ و زیبا

من چتر هستم. رنگارنگ و زیبا.  وقتی باران می‏بارد، مراقب هستم که تو خیس نشوی.و حالا که فصل بارندگی است و ابرها پر از باران شده‏اند، کار من هم شروع شده است. یادت باشد زیر باد و باران نمانی تا خدای نکرده سرما بخوری! ...
24 بهمن 1390

بازیهای کودکانه(2)

عمو زنجیر باف ، بله    شیوه ی بازی با کودکان 2 تا 3 ساله (1) استعداد کودک ، از اولین لحظه های تولد تا 3 سالگی شکل می گیرد . این سال های سرنوشت ساز ، آینده ی کودک ما را رقم می زنند ... کودکانی که در سال های اولیه ی عمر ، در محیطی مناسب پرورش می یابند ، معمولا بهره ی هوشی بالائی دارند و آسان تر با مدرسه سازگار می شوند . به بیان دیگر می توان گفت:" اگر می خواهید کودکتان در بزرگسالی انعطاف پذیرترین قدرت مغزی را برای یادگیری داشته باشد ، او را درمحیطی با انواع محرک های حسی پرورش دهید ." بدین منظور ، "بازی" می تواند بهترین شیوه برای نیل به این هدف باشد : "ورزش" را فراموش نکنید ! حتی برای کودک دوساله تان . ورزش کردن ...
22 بهمن 1390

زیارت

دوستان گلم سلام امروز ميخواهم  آلبوم عكسهاي زيارتم رو براتون بگذارم   براي ديدن صفحات بعدي آلبوم لطفا به ادامه مطلب توجه بفرماييد                     التماس دعاي فراوان از همه دوستان گلم ...
19 بهمن 1390

سارا جونم تولدت مبارك

امروز تولد سارا جون دختر دايي مهدي منه دايي مهدي دايي بزرگم است.خانواده دايي مهدي و خانواده دايي محسن باباي مهسا سادات به خاط شغل داييهايم قزوين زندگي ميكنند.ومن فقط ميتوانم از اين طريق تولدشان را تبريك بگويم    سارا جونم دوستت دارم و دلم برايت تنگ شده انشالله زودتر عيد بشود همه خونه مامان بزرگ دور هم جمع بشويم اين عكس رو آذر 89 وقتي سارا جون با دايي و زندايي اومدند خونه ما گرفتيم ساراي گلم يكسال از من بزرگتره و امسال پيش دبستاني ميرود  براي ديدن بقيه عكسها لطفا به ادامه مطلب  برويد     سارا جون اميدوارم خوشت اومده باشه عزي...
16 بهمن 1390

جمعه ها...

دوستان گلم سلام شما روزهای جمعه و اوقات فراغت چه می کنید مهمانی؟گردش ؟تفریح؟.... ما جمعه ها میرویم خونه مامان بزرگ پدریم و تا شب پیش آنها هستیم و کلی با عمه هام بازی و شوخی مکنیم اگر عمه های دیگرم هم بیاند که دیگه نور علی نور ببینید ادامه مطلب رو اينجا حاضر شدم برم خون بي بي جانم عكسها رو همين جمعه گرفتم اصلا دوست ندارم خونه باشم هميشه آماده مهماني هستم و سير هم نميشوم انشالله شما هم جمعه هاي شادي داشته باشيد ...
16 بهمن 1390